روزی که روز من نبود

دیشب  پیش از خواب به کارهای امروز فکر کرده بودم اما حالا حتی یکی شان را انجام نداده و نشسته ام این جا، پر از حرفهایی که نمی ایند و در عین حال ان قدر پوچ و ازار دهنده روی هم مانده اند که نمی دانم از کجای این تلنبار می شود یکی را بیرون کشید شاید کمی سبکتر شود تنفس حوالی حنجره ام...

اصلن مثل همیشه بماند برای فردا!... بی حوصله ام باید بروم جایی مادر بزرگی تنها و مهربان پیدا کنم گوشهایش سنگین هم باشد بهتر! مبادا حرفهایم دلگیرش کنند همین که پیراهنی گلدار و چارقدی سفید  داشته باشد کفایت می کند نهایت آروزی مرا ...

نه! کاش بوی بهار نارنج هم بدهد مهربانی آغوشش، مثل مادربزرگم، که هر سال همین وقت ها مربای بهار درست می کرد یا پوست پرتقال با هویج  که تلخی یکی را به شیرینی دیگری بگیرد و برایمان بگوید زندگی همین است تلخ و شیرین همزمان، هر دو را با هم بپز درد و شادی را! وقت خوردن هم جدایشان نکن!

حتما می شود تلخی این روزهای در هم تنیده ی غریب را به اتفاقی ساده گرفت

چند تایی پرتقال در یخچال دارم هویج هم هست هل و دارچین و شکر و بی نهایت هم حوصله ... غروب که برسم خانه مربا می پزم اگر کسی را پیدا کنم که هم نشینم شود به شوق وقتی خلال های پرتقال و رنده های هویج را اماده می کنم... کسی که با من همراه بماند تا پایان شیرین روز، حتما کسی هست  گیرم که امروز از آغاز روز من نبوده باشد

نظرات 4 + ارسال نظر
سین پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 21:06 http://s2055.blogfa.com

توروزهای بی امیدی درمانم برام کامنتی گذاشتین که چندین و چند بار خوندمش و پر از انرژی مثبت بود برام
ممنون که بازم برام نوشتین خواهر بزرگتر مهربون
من دارم سعی میکنم فعلهایی که درمورد مریضیم میگم گذشته باشه تا کمرنگ و کمرنگتر شه
سلامت باشید و شاد درکنار دختر نازتون

سین پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 11:14 http://s2055.blogfa.com

خوشحالم که دوباره مینویسید

بی سرزمین تر از باد چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 14:42 http://sdaeidi.persianblog.ir

سلام مسی عزیز
خوبی؟ چه خوب که تو به روز هستی و می نویسی.
شاهزاده خانومت خوبه؟
امیدوارم که ایام به کام باشه

افسانه یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 00:35 http://parisima.blogfa.com

منزل نو مبارک مسی جان
خوشحالم که بازم میتونم بخونمت
دلم تنگ شده بود ......

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.